آخرین به‌روزرسانی:

Expiration

ˌekspəˈreɪʃn ˌekspəˈreɪʃn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

سرآمد، سپری شدن، خاتمه، بازدم، دم برآوردن

noun

سرآمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The exact time of his expiration is not known.

زمان دقیق مرگ او معلوم نیست.

upon the expiration of the period of his stay in Tehran

در پایان مدت اقامت او در تهران

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the expiration of the contract

انقضای قرارداد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expiration

  1. noun finish, demise
    Synonyms:
    end death termination conclusion close cessation expiry passing departure dying decease going closing terminus elapsing
    Antonyms:
    beginning start commencement birth inception

ارجاع به لغت expiration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expiration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expiration

لغات نزدیک expiration

پیشنهاد بهبود معانی