Expired

ɪkˈspaɪərd ɪkˈspaɪəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    expires
  • وجه وصفی حال:

    expiring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
منقضی، منقضی‌شده، درگذشته، سپری‌شده، به‌‌سرآمده، ازموعدگذشته، بدون اعتبار، تاریخ‌گذشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- She realized her driver's license had expired.
- او متوجه شد که گواهینامه‌ی رانندگی‌اش منقضی شده.
- The milk in the refrigerator smelled terrible because it had expired.
- شیر داخل یخچال بوی بدی می‌داد چون تاریخ‌گذشته بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expired

  1. verb Expel air
    Synonyms: exhaled, breathed
  2. verb Pass from physical life and lose all bodily attributes and functions necessary to sustain life
    Synonyms: perished, died, croaked, passed, gone, stopped, succumbed, choked, quitted, conked, lapsed, deceased, expelled, exited, dropped, departed, ended, emitted, demised, ceased
    Antonyms: inhaled
  3. verb To cease to exist
    Synonyms: disappeared, died
  4. verb Come to an end
    Synonyms: lapsed, terminated
    Antonyms: begun, commenced, started, borne
  5. adjective Having come to an end or become void after passage of a period of time
    Antonyms: unexpired

ارجاع به لغت expired

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expired» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expired

لغات نزدیک expired

پیشنهاد بهبود معانی