شکل جمع:
abortionsسقط جنین، بچه اندازی، سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده، عدم تکامل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to have an abortion
(عمداً) بچه انداختن
She has had two abortions and one miscarriage.
او دو بار کورتاژ کرده است و یک بار بچهاش افتاده است.
the abortion of a cold
برطرف شدن سرماخوردگی در مراحل اولیه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abortion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abortion