شکل جمع:
miscarriagesبینتیجگی، عدم توفیق، حادثه ناگوار، سقط جنین غیرعمدی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She has had two miscarriages.
او دوبار بچه انداخته است.
a miscarriage of justice
عدالت را درست اجرا نکردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «miscarriage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/miscarriage