فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Malfunction

mælˈfʌŋkʃn mælˈfʌŋkʃn

گذشته‌ی ساده:

malfunctioned

شکل سوم:

malfunctioned

سوم‌شخص مفرد:

malfunctions

وجه وصفی حال:

malfunctioning

شکل جمع:

malfunctions

معنی‌ها

noun verb - intransitive

سوء عمل

noun verb - intransitive

بدعمل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد malfunction

  1. noun breakdown, failure
    Synonyms:
    defect fault flaw bug glitch slip impairment gremlin
    Antonyms:
    working perfection

ارجاع به لغت malfunction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «malfunction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/malfunction

لغات نزدیک malfunction

پیشنهاد بهبود معانی