گذشتهی ساده:
faultedشکل سوم:
faultedسوم شخص مفرد:
faultsوجه وصفی حال:
faultingشکل جمع:
faultsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سزاوارِ سرزنش، گناهکار، مجرم، مقصر، خاطی
(مهجور) بهواسطهی فقدان، در فقدان، بهخاطر کمداشت
عیبجویی کردن، خردهگیری کردن، خرده گرفتن، ایراد گرفتن، عیب یافتن
زیاده، زیادی، بهحد افراط، بیش از حد
بدون تضمین بیعیب و نقص بودن، همینطور که هست، چکی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fault» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fault