آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ خرداد ۱۴۰۴

    Fault

    fɒːlt fɔːlt fɔːlt

    گذشته‌ی ساده:

    faulted

    شکل سوم:

    faulted

    سوم‌شخص مفرد:

    faults

    وجه وصفی حال:

    faulting

    شکل جمع:

    faults

    معنی fault | جمله با fault

    noun countable uncountable B1

    تقصیر، اشتباه، خطا

    It is not my fault.

    تقصیر من نیست.

    She believes it was the doctor's fault that Peter died.

    او معتقد است که خطای دکتر بود که پیتر درگذشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    It's not my fault she didn't come!

    تقصیر من نیست که او نیامد!

    It is his fault that they are late.

    تقصیر اوست که دیر کرده‌اند.

    noun countable

    عیب، نقص، کاستی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    ... his fault and virtues are hidden

    .... عیب و هنرش نهفته باشد

    An electrical fault caused the fire.

    نقص برق آتش‌سوزی را به دنبال داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He loves me in spite of my faults.

    او مرا با وجود کاستی‌هایم دوست دارد.

    There is a fault in the engine.

    موتور عیب دارد.

    Your plan has many faults.

    نقشه‌ی شما کاستی‌های زیادی دارد.

    We found many faults with the new bridge.

    ما عیوب زیادی را در پل جدید پیدا کردیم.

    Her singing could not be faulted.

    آواز او نقص نداشت (کسی نمی‌توانست از آواز او عیب بگیرد).

    Merchandise sold with all faults.

    کالاهایی که به رغم همه‌ی کاستی‌ها به فروش می‌رسند.

    noun countable

    ورزش (تنیس یا برخی ورزش‌های دیگر) خطا، فول

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    service faults

    خطاهای سرویس

    foot fault

    خطای پا

    noun countable

    زمین‌شناسی گسل، گسله

    fault, گسل، گسله

    Satellite images reveal fault line and extent of Türkiye quake destruction.

    تصاویر ماهواره‌ای خط گسل و میزان تخریب زلزله‌ی ترکیه را نشان می‌دهد.

    North Anatolian Fault

    گسل شمال آناتولی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Reverse faults occur in areas where the crust is being shortened such as at a convergent boundary.

    گسل معکوس در مناطقی که پوسته مانند مرز همگرا در حال کوتاه شدن است رخ می‌دهد.

    The huge faults running across California.

    گسله‌های عظیمی که در سرتاسر کالیفرنیا امتداد دارند.

    Frequent earthquakes have occurred along the San Andreas Fault.

    زمین‌لرزه‌های پی‌درپی در امتداد گسل سن آندریاس رخ داده است.

    verb - transitive

    مقصر دانستن، انتقاد کردن، خرده گرفتن، ایراد گرفتن، تقصیر را به گردن کسی/چیزی انداختن

    I can't fault the way they dealt with the complaint.

    نمی‌توانم از نحوه‌ی رسیدگی آن‌ها به شکایت ایراد بگیرم.

    He can't fault them for not coming.

    او نمی‌تواند از آن‌ها را برای نیامدن انتقاد کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    You can't fault the weather for the accident.

    تقصیر این حادثه را نمی‌توان به گردن هوای بد انداخت.

    She is always trying to find fault with me.

    او همیشه می‌کوشد از من ایراد بگیرد.

    verb - intransitive

    ورزش (تنیس و برخی ورزش‌های دیگر) خطا کردن

    That's the fourth serve he's faulted on today.

    این چهارمین سرویسی است که او امروز در آن خطا می‌کند.

    I faulted on my first serve.

    در سرویس نخست خودم خطا کردم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fault

    1. noun blame, sin; mistake
      Synonyms:
      mistake sin error offense wrong crime slip failing oversight lapse defect weakness guilt flaw vice trespass misconduct negligence responsibility culpability transgression infirmity delinquency omission foible frailty slip-up wrongdoing evil doing peccancy indiscretion impropriety misdeed misdemeanor malpractice dereliction inaccuracy solecism onus liability blunder miscue malfeasance accountability answerability loss of innocence
      Antonyms:
      good benefit advantage blessing correctness perfection
    1. noun physical defect
      Synonyms:
      weakness imperfection deficiency lack shortcoming blemish demerit infirmity debility weak point pimple zit
      Antonyms:
      strength soundness perfection

    Collocations

    for (the) fault of

    (مهجور) به‌واسطه‌ی فقدان، در فقدان، به‌خاطر کم‌داشت

    find fault (with)

    عیب‌جویی کردن، خرده‌گیری کردن، خرده گرفتن، ایراد گرفتن، عیب یافتن

    Idioms

    to a fault

    زیاده، زیادی، به‌حد افراط، بیش از حد

    with all faults

    بدون تضمین بی‌عیب و نقص بودن، همین‌طور که هست، چکی

    لغات هم‌خانواده fault

    • noun
      fault
    • adjective
      faultless, faulty
    • verb - transitive
      fault
    • adverb
      faultlessly

    سوال‌های رایج fault

    معنی fault به فارسی چی میشه؟

    کلمه "fault" در زبان انگلیسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است که در زمینه‌های مختلف می‌توان از آن استفاده کرد. در اینجا به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب مربوط به این واژه می‌پردازیم.

    معانی "fault"

    1. اشتباه یا خطا (Mistake): یکی از معانی اصلی "fault" به اشتباه یا خطا اشاره دارد. زمانی که فردی در انجام کاری اشتباه می‌کند، می‌توان گفت که او یک "fault" دارد. این معانی در زمینه‌های مختلف مانند آموزش، کار و زندگی روزمره کاربرد دارد.

    2. نقص (Defect): در مهندسی و تولید، "fault" به نقص یا ایراد در یک محصول یا سیستم اشاره دارد. این نقص می‌تواند باعث عملکرد نادرست یا خطرناک شود. به عنوان مثال، یک دستگاه الکترونیکی ممکن است به دلیل وجود یک "fault" عملکرد نادرستی داشته باشد.

    3. گسل زمین‌شناسی (Geological Fault): در علم زمین‌شناسی، "fault" به گسلی اشاره دارد که در آن دو بخش از زمین به دلیل حرکات تکتونیکی از یکدیگر جدا می‌شوند. این نوع "fault" می‌تواند باعث زلزله شود و به همین دلیل مطالعه آن بسیار حائز اهمیت است.

    4. مسئولیت (Liability): در زمینه حقوقی، "fault" به معنای مسئولیت یا تقصیر است. اگر فردی به دلیل رفتار نادرست خود باعث آسیب به دیگران شود، می‌توان گفت که او "at fault" است و مسئولیت آن را بر عهده دارد.

    نکات جالب درباره "fault"

    - استفاده در اصطلاحات مختلف: این واژه در اصطلاحات مختلفی مانند "fault tolerance" (تحمل خطا) و "fault detection" (تشخیص خطا) مورد استفاده قرار می‌گیرد. این اصطلاحات به ویژه در فناوری اطلاعات و مهندسی نرم‌افزار اهمیت دارند.

    - تفاوت با "blame": در حالی که "fault" به خود خطا یا نقص اشاره دارد، "blame" به عواقب و مسئولیت‌های ناشی از آن خطا مربوط می‌شود. به عبارت دیگر، "fault" به خود مشکل اشاره دارد، در حالی که "blame" به این اشاره دارد که چه کسی باید به خاطر آن مشکل پاسخگو باشد.

    - نقش در روانشناسی: در روانشناسی، "fault" می‌تواند به احساس گناه یا شرم مرتبط باشد. افراد ممکن است وقتی که متوجه می‌شوند خطایی مرتکب شده‌اند، احساس گناه کنند و این احساس می‌تواند بر روی سلامت روانی آن‌ها تأثیر بگذارد.

    - تحلیل داده‌ها: در علم داده و تحلیل داده‌ها، تشخیص "fault" در سیستم‌ها و الگوریتم‌ها یک حوزه تحقیقاتی مهم است. شناسایی و اصلاح نقص‌ها می‌تواند به بهبود عملکرد و دقت سیستم‌ها کمک کند.

    گذشته‌ی ساده fault چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fault در زبان انگلیسی faulted است.

    شکل سوم fault چی میشه؟

    شکل سوم fault در زبان انگلیسی faulted است.

    شکل جمع fault چی میشه؟

    شکل جمع fault در زبان انگلیسی faults است.

    وجه وصفی حال fault چی میشه؟

    وجه وصفی حال fault در زبان انگلیسی faulting است.

    سوم‌شخص مفرد fault چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fault در زبان انگلیسی faults است.

    ارجاع به لغت fault

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fault» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fault

    لغات نزدیک fault

    • - faugh
    • - faulkner
    • - fault
    • - fault analysis
    • - fault datagnosis
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.