مسئولیتپذیری، وظیفهشناسی، مسئولیت، پاسخگویی، جوابگویی، جوابدهی، پاسخدهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Mahan took accountability for his mistakes.
ماهان مسئولیت اشتباهاتش را بر عهده گرفت.
She emphasized the importance of accountability in her speech.
او در سخنرانیاش بر اهمیت مسئولیتپذیری تأکید کرد.
The new policy aims to increase accountability among employees.
هدف سیاست جدید، افزایش مسئولیتپذیری در میان کارمندان است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accountability» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accountability