با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Accountable

əˈkaʊntəbl əˈkaʊntəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more accountable
  • صفت عالی:

    most accountable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
مسئول، مسئول حساب، قابل‌توضیح، جوابگو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- You will be held accountable.
- شما مسئول خواهید بود.
- His strange behavior after his son's death is completely accountable.
- رفتار عجیب و غریب او پس از مرگ پسرش کاملاً قابل‌توجیه است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accountable

  1. adjective responsible for having done
    Synonyms: answerable, charged with, culpable, liable, obligated, obliged, on the hook
    Antonyms: blameless, innocent, irresponsible, unaccountable, unreliable, untrustworthy

ارجاع به لغت accountable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accountable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accountable

لغات نزدیک accountable

پیشنهاد بهبود معانی