با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Answerable

ˈænsərəbl ˈɑːnsrəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more answerable
  • صفت عالی:

    most answerable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مسئول، ملتزم، ضامن، جوابگو، پاسخ‌دار، جواب‌دار
- If anything bad happens,you will be answerable.
- اگر اتفاق بدی بیفتد تو جوابگو خواهی بود.
- The accusations brought against him were not answerable.
- اتهامات وارد بر او قابل دفاع نبود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد answerable

  1. adjective responsible
    Synonyms: accountable, amenable, bound, chargeable, compelled, constrained, liable, obligated, obliged, subject, to blame
    Antonyms: irrefutable, unaccountable, unprovable

ارجاع به لغت answerable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «answerable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/answerable

لغات نزدیک answerable

پیشنهاد بهبود معانی