سومشخص مفرد:
constrainsوجه وصفی حال:
constrainingوادار شده، مجبور، ناگزیر، تحت فشار، در تنگنا، ملزم، مقید
constrained to sign
مجبور به امضا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «constrained» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/constrained