آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Forced

fɔːrst fɔːst

معنی forced | جمله با forced

adjective

اجباری، زوری، تحمیلی

Forced labor is a violation of human rights.

کار اجباری نقض حقوق بشر است.

The United Nations condemned the forced repatriation of asylum seekers.

سازمان ملل متحد بازگرداندن اجباری پناهجویان را محکوم کرد.

adjective

زورکی، وانمودین (لبخند و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Her forced smile couldn't hide the sadness in her eyes.

لبخند زورکی‌اش نمی‌توانست غم چشمانش را پنهان کند.

The forced laugh echoed through the empty room.

صدای خنده‌ی وانمودینش در اتاق خالی پیچید.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد forced

لغات هم‌خانواده forced

ارجاع به لغت forced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forced

لغات نزدیک forced

پیشنهاد بهبود معانی