امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forcibly

ˈfɔːrsəbli ˈfɔːsəbli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌‌زور، با خشونت، به‌جبر، جبراً، عنفاً، به‌طور اجباری، بالاجبار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She was soon to be forcibly married.
- قرار بود به‌زودی بالاجبار ازدواج کند.
- No one will be forcibly evicted.
- هیچ‌کس به‌زور بیرون رانده نخواهد شد.
adverb
به‌طور محکم، صریحاً، با صراحت، مقتدرانه، از روی اقتدار، به‌طور قوی، به‌طور قانع‌کننده
- The case was forcibly put by the speaker.
- سخنگو با صراحت درباره‌ی پرونده صحبت کرد.
- They argued forcibly against the legislative proposals.
- آن‌ها به‌طور محکم و قانع‌کننده علیه این لوایح قانونی به استدلال پرداختند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forcibly

  1. adverb against one’s will
    Synonyms:
    by force coercively compulsorily effectively energetically hard mightily powerfully strongly under protest vigorously
    Antonyms:
    noncompulsorily weakly

لغات هم‌خانواده forcibly

  • verb - transitive
    force

ارجاع به لغت forcibly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forcibly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forcibly

لغات نزدیک forcibly

پیشنهاد بهبود معانی