آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Bound

    baʊnd baʊnd

    گذشته‌ی ساده:

    bounded

    شکل سوم:

    bounded

    سوم‌شخص مفرد:

    bounds

    وجه وصفی حال:

    bounding

    معنی bound | جمله با bound

    noun verb - transitive adjective adverb B2

    کران، حد، مرز، محدود، سرحد، خیز، جست‌و‌خیز، محدود کردن، تعیین کردن، هم‌مرز بودن،مجاوربودن، مشرف بودن (با on یا with)، جهیدن

    noun verb - transitive adjective adverb

    آماده رفتن، عازم رفتن، مه یا، موجود، مقید، موظف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    After school, the kids bounded towards home.

    پس از مدرسه کودکان به‌سوی خانه جست‌و‌خیز کردند.

    The goats escaped the enclosure and were bounding off in all directions.

    بزها از محوطه فرار کرده و به هر سو جست‌و‌خیز می‌کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He cleared the flowerbed in one bound.

    با یک جهش از روی باغچه پرید.

    Our exports are growing by leaps and bounds.

    صادرات ما به سرعت در حال رشد است.

    The robbers bound his hands and feet, and escaped.

    دزدان دست و پای او را بستند و فرار کردند.

    bound together by vows of marriage

    وابسته به هم از طریق سوگند ازدواج

    legally bound to accept

    قانوناً ملزم به پذیرش

    The book was printed in England and bound in France.

    کتاب در انگلیس چاپ و در فرانسه صحافی شده بود.

    a team bound on winning

    تیمی که مصمم به بردن است

    bound for Kashan

    روانه‌ی کاشان

    the farthest bounds of civilization

    دورترین مرزهای تمدن

    within the bounds of the law

    در محدوده‌ی قانون

    Tehran is bounded by mountains on three sides.

    تهران از سه سو به کوه محدود می‌شود.

    Oceans bound America on two sides.

    اقیانوس‌ها امریکا را از دو سو در برمی‌گیرند.

    The ball went out of bounds.

    توپ اوت شد (از زمین بیرون رفت).

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bound

    1. adjective obligated; destined
      Synonyms:
      required obligated bounden obliged compelled forced certain restrained constrained necessitated fated doomed driven pledged sure intent made pressed bent impelled contracted apprenticed articled indentured enslaved having no alternative under compulsion under necessity
      Antonyms:
      free allowed permitted unrestricted unobliged unbounded
    1. verb jump, bounce
      Synonyms:
      jump spring leap hop skip vault bounce prance gambol caper frisk recoil pounce bob hurdle ricochet saltate
    1. verb restrict
      Synonyms:
      restrict limit restrain define determine confine enclose surround encircle mark delimit demarcate circumscribe hem in mark out measure delimitate terminate
      Antonyms:
      allow permit let go unbind unrestrict
    1. noun farthest limit
      Synonyms:
      end limit edge line boundary term extremity margin fringe rim confine compass limitation periphery environs precinct verge pale march purlieus termination
      Antonyms:
      inside interior minimum

    Phrasal verbs

    bound up in (or with)

    دارای تعلق خاطر به، ملزم به ایثارگری، عمیقا وابسته

    Idioms

    by leaps and bounds

    به سرعت، با جست و خیز

    به تندی، با سرعت زیاد، با جهش و خیزش

    out of bounds

    1- خارج (مثلاً خارج از زمین بازی)، اوت (out)

    2- ممنوع

    سوال‌های رایج bound

    گذشته‌ی ساده bound چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bound در زبان انگلیسی bounded است.

    شکل سوم bound چی میشه؟

    شکل سوم bound در زبان انگلیسی bounded است.

    وجه وصفی حال bound چی میشه؟

    وجه وصفی حال bound در زبان انگلیسی bounding است.

    سوم‌شخص مفرد bound چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bound در زبان انگلیسی bounds است.

    ارجاع به لغت bound

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bound

    لغات نزدیک bound

    • - bouncing bet
    • - bouncy
    • - bound
    • - bound up
    • - bound up in (or with)
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.