گذشتهی ساده:
boundedشکل سوم:
boundedسومشخص مفرد:
boundsوجه وصفی حال:
boundingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دارای تعلق خاطر به، ملزم به ایثارگری، عمیقا وابسته
به سرعت، با جست و خیز
به تندی، با سرعت زیاد، با جهش و خیزش
1- خارج (مثلاً خارج از زمین بازی)، اوت (out)
2- ممنوع
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bound» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bound