سومشخص مفرد:
laborsوجه وصفی حال:
laboringپرزحمت، همراه با کار و زحمت، دشوار
labored breathing
تنفس دشوار
حاکی از تقلای زیاد و بیبازده، سنگین، ثقیل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His poetry seems labored and artificial.
شعر او ثقیل و مصنوعی مینماید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «labored» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/labored