گذشتهی ساده:
overdidسومشخص مفرد:
overdoesوجه وصفی حال:
overdoing(غذا و بهویژه گوشت) بیشازحد پختهشده، زیاد پختهشده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The steak was dry and overdone.
استیک خشک و بیشازحد پختهشده بود.
He sat there chewing his overdone steak
او آنجا نشسته بود و استیک بیش از اندازه پختهشدهاش را میجوید.
اغراقشده، بزرگنماییشده، از حد گذشته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don't you think his politeness is overdone?
آیا به گمان تو، ادبش اغراقشده نیست؟
an overdone show of camaraderie
جلوهای بزرگنماییشده از صمیمیت و رفاقت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overdone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overdone