آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Overdone

    ˌoʊvɚˈdʌn ˌəʊvəˈdʌn

    گذشته‌ی ساده:

    overdid

    سوم‌شخص مفرد:

    overdoes

    وجه وصفی حال:

    overdoing

    معنی overdone | جمله با overdone

    adjective

    (غذا و به‌ویژه گوشت) بیش‌ازحد پخته‌شده، زیاد پخته‌شده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The steak was dry and overdone.

    استیک خشک و بیش‌ازحد پخته‌شده بود.

    He sat there chewing his overdone steak

    او آنجا نشسته بود و استیک بیش از اندازه پخته‌شده‌اش را می‌جوید.

    adjective

    اغراق‌شده، بزرگ‌نمایی‌شده، از حد گذشته

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Don't you think his politeness is overdone?

    آیا به گمان تو، ادبش اغراق‌شده نیست؟

    an overdone show of camaraderie

    جلوه‌ای بزرگ‌نمایی‌شده از صمیمیت و رفاقت

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد overdone

    1. adjective overcooked
      Synonyms:
      burned charred scorched burned to a crisp
    1. adjective excessive
      Synonyms:
      too-much exaggerated extravagant overstated
    1. verb do something to an excessive degree
      Synonyms:
      overdid exaggerated overstated overplayed overacted exceeded overworked strained exhausted fatigued overloaded satiated collapsed cloyed overreached
      Antonyms:
      neglected ignored dawdled loafed
    1. verb overestimate
      Synonyms:
      overestimated overrated overstated exaggerated amplified enlarged enhanced magnified overvalued overplayed stretched exalted overreached
      Antonyms:
      neglected understated slacked

    لغات هم‌خانواده overdone

    • noun
      deed, do, doing
    • adjective
      done, overdone, undone
    • verb - transitive
      do, outdo, overdo, redo, undo

    سوال‌های رایج overdone

    گذشته‌ی ساده overdone چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده overdone در زبان انگلیسی overdid است.

    وجه وصفی حال overdone چی میشه؟

    وجه وصفی حال overdone در زبان انگلیسی overdoing است.

    سوم‌شخص مفرد overdone چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد overdone در زبان انگلیسی overdoes است.

    ارجاع به لغت overdone

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «overdone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overdone

    لغات نزدیک overdone

    • - overdevelop
    • - overdo
    • - overdone
    • - overdose
    • - overdraft
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.