Understated

ˌʌndərˈsteɪt̬ɪd ˌʌndəˈsteɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    understates
  • وجه وصفی حال:

    understating

معنی

adjective
خوددارانه، عاری از مبالغه، کم‌نمایانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد understated

  1. verb Represent as less significant or important
    Synonyms: minimized, lessened, undervalued
    Antonyms: overstated
  2. adjective Exhibiting restrained good taste
    Synonyms: unostentatious, unpretentious

لغات هم‌خانواده understated

ارجاع به لغت understated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «understated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/understated

لغات نزدیک understated

پیشنهاد بهبود معانی