امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Undo

ʌnˈduː ʌnˈduː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    undid
  • شکل سوم:

    undone
  • سوم‌شخص مفرد:

    undoes
  • وجه وصفی حال:

    undoing
  • شکل جمع:

    undoes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
واچیدن، بی‌اثرکردن، خنثی کردن، باطل کردن، خراب کردن، ضایع کردن، بی‌آبرو کردن، باز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He had done the job so badly that we had to undo every thing and start all over again.
- کارها را آن قدر بد انجام داده بود که مجبور شدیم همه را به صورت اول برگردانده و از نو شروع کنیم.
- We must undo the sweater and weave it again.
- بایستی ژاکت را بشکافیم و از نو ببافیم.
- I undid the door.
- چفت در را باز کردم.
- Iraj undid his shirt button.
- ایرج دکمه‌ی پیراهنش را باز کرد.
- Mehri undid the package.
- مهری بسته را باز کرد.
- Greed has undone many great men.
- آز بسیاری از مردان را نابود کرده است.
- Korean competition undid our company.
- رقابت کره‌ای‌ها شرکت ما را نابود کرد.
- He undid the neighbor's young daughter.
- او دختر همسایه را سیه‌روز کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد undo

  1. verb open
    Synonyms: disengage, disentangle, free, loose, loosen, release, unbind, unblock, unbutton, unclose, unfasten, unfix, unlock, unloose, unloosen, unravel, unshut, unstop, untie, unwrap
    Antonyms: close, do, fasten
  2. verb nullify, invalidate
    Synonyms: abate, abolish, abrogate, annihilate, annul, break, bring down, bring to naught, cancel, cramp, craze, crimp, decimate, defeat, demolish, destroy, have, impoverish, injure, make waves, mar, negate, neutralize, offset, outfox, outmaneuver, outsmart, overreach, overthrow, overturn, quash, queer, raze, reverse, ruin, screw up, shatter, skin, smash, spoil, stymie, subvert, unbuild, undermine, unsettle, upset, vitiate, wipe out, wrack, wreck
    Antonyms: approve, permit, validate

لغات هم‌خانواده undo

ارجاع به لغت undo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «undo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/undo

لغات نزدیک undo

پیشنهاد بهبود معانی