گذشتهی ساده:
undidشکل سوم:
undoneسومشخص مفرد:
undoesوجه وصفی حال:
undoingشکل جمع:
undoesواچیدن، بیاثرکردن، خنثی کردن، باطل کردن، خراب کردن، ضایع کردن، بیآبرو کردن، باز کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He had done the job so badly that we had to undo every thing and start all over again.
کارها را آن قدر بد انجام داده بود که مجبور شدیم همه را به صورت اول برگردانده و از نو شروع کنیم.
We must undo the sweater and weave it again.
بایستی ژاکت را بشکافیم و از نو ببافیم.
I undid the door.
چفت در را باز کردم.
Iraj undid his shirt button.
ایرج دکمهی پیراهنش را باز کرد.
Mehri undid the package.
مهری بسته را باز کرد.
Greed has undone many great men.
آز بسیاری از مردان را نابود کرده است.
Korean competition undid our company.
رقابت کرهایها شرکت ما را نابود کرد.
He undid the neighbor's young daughter.
او دختر همسایه را سیهروز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «undo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/undo