آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Crimp

    krɪmp krɪmp

    گذشته‌ی ساده:

    crimped

    شکل سوم:

    crimped

    سوم‌شخص مفرد:

    crimps

    وجه وصفی حال:

    crimping

    شکل جمع:

    crimps

    معنی crimp | جمله با crimp

    verb - transitive

    فرفری کردن، مجعد کردن، فر زدن، تاب دادن (مو)، چین‌دار کردن، چین دادن (پارچه و غیره)

    She crimped her hair with a hot iron.

    او گیسوی خود را با اتوی داغ فرفری کرد.

    I crimped the wrapping paper around the gift.

    کاغذ کادو را دور کادو چین دادم.

    verb - transitive

    جلوگیری کردن از، مانع چیزی شدن، سد راه شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The lack of funding is crimping our ability to expand our business.

    کمبود بودجه مانع توانایی ما برای گسترش کسب‌وکارمان می‌شود.

    The high taxes are crimping the spending power of consumers.

    مالیات‌های بالا از قدرت هزینه‌ی مصرف‌کنندگان جلوگیری می‌کند.

    noun

    فر، طره، حلقه، تاب (مو)، چین، تا (پارچه و غیره)

    She went to the salon to get a crimp in her hair for the special occasion.

    او برای این مناسبت خاص به سالن رفت تا موهایش را فر کند.

    The tailor added a crimp to the fabric.

    خیاط چینی به پارچه داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The paper had a crimp in the corner.

    گوشه‌ی کاغذ چین خورده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد crimp

    1. verb fold or curl
      Synonyms:
      wave fold wrinkle crease crumple crinkle coil swirl flow crisp curl pleat screw scrunch frizz ruck rimple undulate set
      Antonyms:
      straighten

    سوال‌های رایج crimp

    گذشته‌ی ساده crimp چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده crimp در زبان انگلیسی crimped است.

    شکل سوم crimp چی میشه؟

    شکل سوم crimp در زبان انگلیسی crimped است.

    شکل جمع crimp چی میشه؟

    شکل جمع crimp در زبان انگلیسی crimps است.

    وجه وصفی حال crimp چی میشه؟

    وجه وصفی حال crimp در زبان انگلیسی crimping است.

    سوم‌شخص مفرد crimp چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد crimp در زبان انگلیسی crimps است.

    ارجاع به لغت crimp

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «crimp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crimp

    لغات نزدیک crimp

    • - criminology
    • - criminous
    • - crimp
    • - crimple
    • - crimpy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.