Rimple
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
noun
verb - transitive
verb - intransitive
(نادر) چروک، چین، چروکیدگی، خط اتو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
noun
verb - transitive
verb - intransitive
رجوع شود به: riff
مترادف و متضاد rimple
-
noun A line or an arrangement made by the doubling of one part over anotherSynonyms:crease crimp crinkle crumple fold pleat plica plication pucker ruck rumple wrinkle
-
verb To make irregular folds in, especially by pressing or twistingSynonyms:crease crimp crinkle crumple rumple wrinkle
ارجاع به لغت rimple
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «rimple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rimple
لغات نزدیک rimple
- - rimose
- - rimous
- - rimple
- - rimrock
- - rimsky-korsakov