۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Rumple

ˈrʌmpl ˈrʌmpl

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

مچاله کردن، چروک دادن، تاه و چین دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Iron your skirt, it is too rumpled.

دامنت را اتو کن، خیلی چروک دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rumple

  1. verb crush, wrinkle
    Synonyms:
    wrinkle fold crumple crease pucker crinkle ruffle disorder mess up scrunch crimp cockle seam screw up muss up derange tousle wreathe ruck up dishevel bedraggle
    Antonyms:
    smooth flatten iron

ارجاع به لغت rumple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rumple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rumple

لغات نزدیک rumple

پیشنهاد بهبود معانی