امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cockle

ˈkɑːkl ˈkɒkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
چین‌وچروک، موج، رویش زگیل‌مانند، گره و برآمدگی پارچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- It warmed the cockles of my heart to see them succeed.
- مشاهده‌ی موفقیت آن‌ها مرا از صمیم قلب شادمان کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cockle

  1. verb Stir up (water) so as to form ripples
    Synonyms:
    ripple ruffle riffle undulate
  1. verb To gather something into small wrinkles or folds
    Synonyms:
    pucker rumple crumple knit
  1. noun
    Synonyms:
    bivalve mollusk shell wrinkle

Idioms

ارجاع به لغت cockle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cockle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cockle

لغات نزدیک cockle

پیشنهاد بهبود معانی