به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Mollusk

American: ˈmɑːləsk British: ˈmɑːləsk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • ( mollusc ) جانور نرم‌تن، حلزون
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mollusk

  1. noun Invertebrate having a soft unsegmented body usually enclosed in a shell
    Synonyms: mollusc, abalone, chiton, clam, cuttlefish, limpet, snail, whelk, shellfish

ارجاع به لغت mollusk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mollusk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mollusk

لغات نزدیک mollusk

پیشنهاد بهبود معانی