امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shellfish

ˈʃelˌfɪʃ ˈʃelˌfɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shellfish

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع shellfishes به‌ جای shellfish استفاده کرد.

معنی

noun
حلزون صدف‌دار، نرم‌تن صدف‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shellfish

  1. noun Invertebrate having a soft unsegmented body usually enclosed in a shell
    Synonyms:
    mollusk crustacean mussel molluscoid crustaceous animal invertebrate barnacle marine invertebrate clam marine animal conch shrimp arthropod crawfish gastropod crayfish arthropoda lobster molluskan type bivalve shell-meat oyster piddock prawn scallop snail mollusc whelk

ارجاع به لغت shellfish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shellfish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shellfish

لغات نزدیک shellfish

پیشنهاد بهبود معانی