فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Oyster

ˈɔɪstər ˈɔɪstə

شکل جمع:

oysters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جانورشناسی غذا و آشپزی صدف (خوراکی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

We enjoyed a plate of freshly shucked oysters.

از یک بشقاب صدف تازه‌خردشده لذت بردیم.

My sister found a beautiful pearl inside her oyster.

خواهرم درون صدفش مروارید زیبایی پیدا کرد.

noun countable

جانورشناسی غذا و آشپزی گودی پشت (ماکیان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The butcher skillfully removed the oysters from both sides of the fowl's back.

قصاب با مهارت گودی‌های پشت را از دو طرف پشت پرنده جدا کرد.

The cook separated the succulent oysters.

آشپز گودی‌های پشت آبدار را جدا کرد.

noun

سرچشمه‌ی سودآور، منبع فایده

In the ruthless world of business, she learned to be an oyster.

در دنیای بی‌رحم تجارت، یاد گرفت که سرچشمه‌ی سودآور باشد.

The world is my oyster.

دنیا به کام من است.

noun countable informal

کم‌حرف (بیش‌ازحد) (شخص)

The oyster in our group hardly speaks a word.

اون کم‌حرف گروه ما به‌سختی یه کلمه صحبت می‌کنه.

She was known as the oyster.

او به کم‌حرف بودن معروف بود.

noun uncountable

رنگ صدفی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی رنگ

مشاهده

She wore a stunning dress in oyster.

لباس صدفی خیره‌کننده‌ای به تن داشت.

The artist mixed various shades of blue and white to achieve the perfect oyster color

این هنرمند سایه‌های مختلف آبی و سفید را با هم ترکیب کرد تا به رنگ صدفی عالی‌ای دست یابد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oyster

  1. noun edible body of any of numerous oysters
    Synonyms:
    sea food shellfish mollusk bivalve huitre

ارجاع به لغت oyster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oyster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oyster

لغات نزدیک oyster

پیشنهاد بهبود معانی