آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ اسفند ۱۴۰۲

    Oyster

    ˈɔɪstər ˈɔɪstə

    شکل جمع:

    oysters

    معنی oyster | جمله با oyster

    noun countable

    جانورشناسی غذا و آشپزی صدف (خوراکی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    We enjoyed a plate of freshly shucked oysters.

    از یک بشقاب صدف تازه‌خردشده لذت بردیم.

    My sister found a beautiful pearl inside her oyster.

    خواهرم درون صدفش مروارید زیبایی پیدا کرد.

    noun countable

    جانورشناسی غذا و آشپزی گودی پشت (ماکیان)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The butcher skillfully removed the oysters from both sides of the fowl's back.

    قصاب با مهارت گودی‌های پشت را از دو طرف پشت پرنده جدا کرد.

    The cook separated the succulent oysters.

    آشپز گودی‌های پشت آبدار را جدا کرد.

    noun

    سرچشمه‌ی سودآور، منبع فایده

    In the ruthless world of business, she learned to be an oyster.

    در دنیای بی‌رحم تجارت، یاد گرفت که سرچشمه‌ی سودآور باشد.

    The world is my oyster.

    دنیا به کام من است.

    noun countable informal

    کم‌حرف (بیش‌ازحد) (شخص)

    The oyster in our group hardly speaks a word.

    اون کم‌حرف گروه ما به‌سختی یه کلمه صحبت می‌کنه.

    She was known as the oyster.

    او به کم‌حرف بودن معروف بود.

    noun uncountable

    رنگ صدفی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی رنگ

    مشاهده

    She wore a stunning dress in oyster.

    لباس صدفی خیره‌کننده‌ای به تن داشت.

    The artist mixed various shades of blue and white to achieve the perfect oyster color

    این هنرمند سایه‌های مختلف آبی و سفید را با هم ترکیب کرد تا به رنگ صدفی عالی‌ای دست یابد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد oyster

    1. noun edible body of any of numerous oysters
      Synonyms:
      sea food shellfish mollusk bivalve huitre

    سوال‌های رایج oyster

    شکل جمع oyster چی میشه؟

    شکل جمع oyster در زبان انگلیسی oysters است.

    ارجاع به لغت oyster

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «oyster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oyster

    لغات نزدیک oyster

    • - oyer and terminer
    • - oyez
    • - oyster
    • - oyster bed
    • - oyster crab
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.