شکل جمع:
oystersجانورشناسی غذا و آشپزی صدف (خوراکی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
We enjoyed a plate of freshly shucked oysters.
از یک بشقاب صدف تازهخردشده لذت بردیم.
My sister found a beautiful pearl inside her oyster.
خواهرم درون صدفش مروارید زیبایی پیدا کرد.
جانورشناسی غذا و آشپزی گودی پشت (ماکیان)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The butcher skillfully removed the oysters from both sides of the fowl's back.
قصاب با مهارت گودیهای پشت را از دو طرف پشت پرنده جدا کرد.
The cook separated the succulent oysters.
آشپز گودیهای پشت آبدار را جدا کرد.
سرچشمهی سودآور، منبع فایده
In the ruthless world of business, she learned to be an oyster.
در دنیای بیرحم تجارت، یاد گرفت که سرچشمهی سودآور باشد.
The world is my oyster.
دنیا به کام من است.
کمحرف (بیشازحد) (شخص)
The oyster in our group hardly speaks a word.
اون کمحرف گروه ما بهسختی یه کلمه صحبت میکنه.
She was known as the oyster.
او به کمحرف بودن معروف بود.
رنگ صدفی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
She wore a stunning dress in oyster.
لباس صدفی خیرهکنندهای به تن داشت.
The artist mixed various shades of blue and white to achieve the perfect oyster color
این هنرمند سایههای مختلف آبی و سفید را با هم ترکیب کرد تا به رنگ صدفی عالیای دست یابد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oyster» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oyster