درز، شکاف، درز لباس، خط اتصال، درز گرفتن، درز دادن، بهوسیلهی درزگیری بههم متصل کردن، بههم پیوستن، رگه نازک معدن
درز، بخیه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the seams down the legs of trousers
درزهای پاچههای شلوار
My sleeve was torn along the seam.
سرتاسر درز آستینم پاره شد.
a two-inch seam
یک حاشیهی دو اینچی
the lengthwise seam of women's stockings
خط سراسری جوراب زنانه
The stormy seas opened the boat's seams.
دریای متلاطم درزهای قایق را از هم باز کرد.
They had painted the seams in the wall's brickwork white.
درز آجرهای دیوار را رنگ سفید زده بودند.
Four seams ran across the old man's forehead.
چهار چین سرتاسر پیشانی پیرمرد را پوشانده بود.
to seam two lengths of carpet together
دو تکه فرش را به هم دوختن
seamed stocking
جوراب زنانهی خطدار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «seam» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/seam