فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Suture

ˈsuːtʃər ˈsuːtʃə

گذشته‌ی ساده:

sutured

شکل سوم:

sutured

سوم‌شخص مفرد:

sutures

وجه وصفی حال:

suturing

شکل جمع:

sutures

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive

درز، بخیه، شکاف، چاک، دوختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

a sutured wound

زخم بخیه‌شده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suture

  1. noun a seam used in surgery
    Synonyms:
    seam stitch line joint sewing stitching surgical seam sutura fibrous joint

ارجاع به لغت suture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suture

لغات نزدیک suture

پیشنهاد بهبود معانی