فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tuck

tʌk tʌk

گذشته‌ی ساده:

tucked

شکل سوم:

tucked

سوم‌شخص مفرد:

tucks

وجه وصفی حال:

tucking

شکل جمع:

tucks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive verb - transitive

چین، تا، بالازدگی، بالازنی، توگذاری، شیرینی مربا،نیرو، روحیه، چین دادن یا جمع کردن انتهای طناب، توگذاشتن، نیرو، زور، شدت زومندی، در جای دنج قرارگرفتن یا قرار دادن، شمشیر نازک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

to tuck up one's skirt for wading

برای گذشتن از آب دامن خود را بالا زدن

His shirt was tucked in his pants.

پیراهنش را توی شلوارش زده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to tuck a baby in bed

بچه را خوب در بستر جایگزین کردن

to tuck shoes in a suitcase

کفش‌ها را در چمدان جا دادن

a cabin tucked in the hills

کلبه‌ای غنوده در میان تپه‌ها

He had a book tucked under his arm.

یک کتاب زیر بغل خود گرفته بود.

she tucked her lips and said "oo"

لب‌هایش را غنچه کرد و گفت: «اوو»

to take a tuck in a skirt

دامن را تو گرفتن

a tuck-shop

دکان شکلات و شیرینی‌فروشی، بوفه، قنادی

The priest tucked away the whole chicken.

کشیش همه‌ی مرغ را بالا داد.

She has tucked away a lot of money.

او پول فراوانی کنار گذاشته است.

I was tucking into my dinner when the phone rang.

داشتم شام می‌خوردم که تلفن زنگ زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tuck

  1. verb fold together
    Synonyms:
    fold wrap gather squeeze in contract draw together pinch insert put in constrict enfold swaddle hem seam pleat plait make snug push

Phrasal verbs

tuck away

(عامیانه) 1- با اشتها خوردن، زیاد خوردن، چپاندن

2- (در جای امن) نهفتن، اندوختن، ذخیره کردن

tuck in

روی کسی پتو کشیدن

tuck into

با ولع خوردن، با اشتها خوردن

ارجاع به لغت tuck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tuck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tuck

لغات نزدیک tuck

پیشنهاد بهبود معانی