فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Swirl

swɜːrl swɜːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    swirled
  • شکل سوم:

    swirled
  • سوم شخص مفرد:

    swirls
  • وجه وصفی حال:

    swirling
  • شکل جمع:

    swirls

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb
    چرخش، چرخ خوری، حرکت چرخشی، گردیدن، گشتن، باعث چرخش شدن
    • - Around the bend of the river, the water swirled and frothed.
    • - در اطراف خم رودخانه آب می‌چرخید و کف می‌کرد.
    • - With a spoon, she kept swirling the ice in her drink.
    • - با قاشق، یخ توی مشروب خود را دور می‌گرداند.
    • - a swirl of cigarette smoke
    • - دود چرخان سیگار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد swirl

  1. verb spin around
    Synonyms: agitate, boil, churn, coil, crimp, crisp, curl, eddy, purl, roil, roll, snake, surge, swoosh, twirl, whirl, whirlpool, whorl, wriggle

ارجاع به لغت swirl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swirl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swirl

لغات نزدیک swirl

پیشنهاد بهبود معانی