Swirl

swɜːrl swɜːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    swirled
  • شکل سوم:

    swirled
  • سوم‌شخص مفرد:

    swirls
  • وجه وصفی حال:

    swirling
  • شکل جمع:

    swirls

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
چرخش، چرخ خوری، حرکت چرخشی، گردیدن، گشتن، باعث چرخش شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Around the bend of the river, the water swirled and frothed.
- در اطراف خم رودخانه آب می‌چرخید و کف می‌کرد.
- With a spoon, she kept swirling the ice in her drink.
- با قاشق، یخ توی مشروب خود را دور می‌گرداند.
- a swirl of cigarette smoke
- دود چرخان سیگار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swirl

  1. verb spin around
    Synonyms: agitate, boil, churn, coil, crimp, crisp, curl, eddy, purl, roil, roll, snake, surge, swoosh, twirl, whirl, whirlpool, whorl, wriggle

ارجاع به لغت swirl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swirl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swirl

لغات نزدیک swirl

پیشنهاد بهبود معانی