گذشتهی ساده:
twirledشکل سوم:
twirledسومشخص مفرد:
twirlsوجه وصفی حال:
twirlingشکل جمع:
twirlsچرخاندن، چرخیدن (بهسرعت)، پیچیدن، تاب خوردن، پیچاندن، تاب دادن
He twirled the baton expertly.
باتوم را ماهرانه چرخاند.
The wind made the leaves twirl in the air.
باد باعث شد برگها در هوا بچرخند.
He twirled his moustache.
سبیلش را تاب داد.
The ballerina began to twirl.
رقصندهی باله شروع به چرخیدن کرد.
چرخش، پیچ، چرخ، تاب، پیچش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ballerina's graceful twirl captivated the audience.
چرخش زیبای رقصندهی باله تماشاگران را مجذوب خود کرد.
The ice skater executed a flawless twirl on the ice.
اسکیتباز روی یخ چرخشی بیعیبونقص را اجرا کرد.
ورزش پرتاب کردن، پرتاب شدن (در بیسبال)
She twirled the ball.
توپ را پرتاب کرد.
The pitcher takes a deep breath and prepares to twirl.
پرتابکننده نفس عمیقی میکشد و برای پرتاب آماده میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «twirl» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twirl