فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Twirl

twɜːrl twɜːl

گذشته‌ی ساده:

twirled

شکل سوم:

twirled

سوم‌شخص مفرد:

twirls

وجه وصفی حال:

twirling

شکل جمع:

twirls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

چرخاندن، چرخیدن (به‌سرعت)، پیچیدن، تاب خوردن، پیچاندن، تاب دادن

He twirled the baton expertly.

باتوم را ماهرانه چرخاند.

The wind made the leaves twirl in the air.

باد باعث شد برگ‌ها در هوا بچرخند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He twirled his moustache.

سبیلش را تاب داد.

The ballerina began to twirl.

رقصنده‌ی باله شروع به چرخیدن کرد.

noun

چرخش، پیچ، چرخ، تاب، پیچش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The ballerina's graceful twirl captivated the audience.

چرخش زیبای رقصنده‌ی باله تماشاگران را مجذوب خود کرد.

The ice skater executed a flawless twirl on the ice.

اسکیت‌باز روی یخ چرخشی بی‌عیب‌و‌نقص را اجرا کرد.

verb - intransitive verb - transitive

ورزش پرتاب کردن، پرتاب شدن (در بیسبال)

She twirled the ball.

توپ را پرتاب کرد.

The pitcher takes a deep breath and prepares to twirl.

پرتاب‌کننده نفس عمیقی می‌کشد و برای پرتاب آماده می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد twirl

  1. verb turn around circularly
    Synonyms:
    turn spin rotate revolve twist whirl wheel pivot gyrate wind gyre pirouette purl whirligig
    Antonyms:
    straight untwist untwirl

ارجاع به لغت twirl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «twirl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twirl

لغات نزدیک twirl

پیشنهاد بهبود معانی