گذشتهی ساده:
wriggledشکل سوم:
wriggledسومشخص مفرد:
wrigglesوجه وصفی حال:
wrigglingشکل جمع:
wrigglesلولیدن، طفره زدن، جنبانیدن، کرموار تکان دادن، لول خوردن، حرکت کرموار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a river wriggling down the hill
رودخانهای که در سرازیری تپه مسیر مارپیچ داشت
The snake wriggled out of its hole.
مار لول خورد و از سوراخ خود بیرون آمد.
stop wriggling about!
اینقدر وول نخور!
He wriggled out of answering the question.
از پاسخ دادن به پرسشها شانه خالی کرد.
to wriggle out of a difficulty
با زرنگی مشکلی را پشت سر گذاشتن
The baby wriggles its toes.
کودک انگشتان پای خود را تکان میدهد.
گذشتهی ساده wriggle در زبان انگلیسی wriggled است.
شکل سوم wriggle در زبان انگلیسی wriggled است.
شکل جمع wriggle در زبان انگلیسی wriggles است.
وجه وصفی حال wriggle در زبان انگلیسی wriggling است.
سومشخص مفرد wriggle در زبان انگلیسی wriggles است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wriggle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wriggle