فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wriggle

ˈrɪɡl ˈrɪɡl

گذشته‌ی ساده:

wriggled

شکل سوم:

wriggled

سوم‌شخص مفرد:

wriggles

وجه وصفی حال:

wriggling

شکل جمع:

wriggles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

لولیدن، طفره زدن، جنبانیدن، کرموار تکان دادن، لول خوردن، حرکت کرم‌وار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a river wriggling down the hill

رودخانه‌ای که در سرازیری تپه مسیر مارپیچ داشت

The snake wriggled out of its hole.

مار لول خورد و از سوراخ خود بیرون آمد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

stop wriggling about!

اینقدر وول نخور!

He wriggled out of answering the question.

از پاسخ دادن به پرسش‌ها شانه خالی کرد.

to wriggle out of a difficulty

با زرنگی مشکلی را پشت سر گذاشتن

The baby wriggles its toes.

کودک انگشتان پای خود را تکان می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wriggle

  1. verb maneuver out of; wiggle
    Synonyms:
    turn dodge slip twist squirm worm jerk twitch wag waggle convulse jiggle snake slink sneak glide ooze crawl skew zigzag extricate oneself

ارجاع به لغت wriggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wriggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wriggle

لغات نزدیک wriggle

پیشنهاد بهبود معانی