به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wriggle

ˈrɪɡl ˈrɪɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wriggled
  • شکل سوم:

    wriggled
  • سوم شخص مفرد:

    wriggles
  • وجه وصفی حال:

    wriggling
  • شکل جمع:

    wriggles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb
    لولیدن، طفره زدن، جنبانیدن، کرموار تکان دادن، لول خوردن، حرکت کرم‌وار کردن
    • - a river wriggling down the hill
    • - رودخانه‌ای که در سرازیری تپه مسیر مارپیچ داشت
    • - The snake wriggled out of its hole.
    • - مار لول خورد و از سوراخ خود بیرون آمد.
    • - stop wriggling about!
    • - اینقدر وول نخور!
    • - He wriggled out of answering the question.
    • - از پاسخ دادن به پرسش‌ها شانه خالی کرد.
    • - to wriggle out of a difficulty
    • - با زرنگی مشکلی را پشت سر گذاشتن
    • - The baby wriggles its toes.
    • - کودک انگشتان پای خود را تکان می‌دهد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wriggle

  1. verb maneuver out of; wiggle
    Synonyms: convulse, crawl, dodge, extricate oneself, glide, jerk, jiggle, ooze, skew, slink, slip, snake, sneak, squirm, turn, twist, twitch, wag, waggle, worm, writhe, zigzag

ارجاع به لغت wriggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wriggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wriggle

لغات نزدیک wriggle

پیشنهاد بهبود معانی