آیکن بنر

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف برای خرید اشتراک هوش مصنوعی

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف خرید AI

اعمال کد تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Wag

wæɡ wæɡ wæɡ wæɡ

گذشته‌ی ساده:

wagged

شکل سوم:

wagged

سوم‌شخص مفرد:

wags

وجه وصفی حال:

wagging

معنی wag | جمله با wag

noun adverb

جنباندن، تکان دادن، تکان خوردن، جنبیدن، تکان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Upon seeing his master, the dog began wagging its tail.

با دیدن صاحبش، سگ شروع کرد به دم تکان دادن.

She wagged her finger at me angrily.

با خشم انگشتش را به‌سوی من تکان داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His tongue wags incessantly.

پیوسته یاوه‌گویی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wag

  1. noun person who is very funny
    Synonyms:
  1. verb wiggle back and forth

سوال‌های رایج wag

گذشته‌ی ساده wag چی میشه؟

گذشته‌ی ساده wag در زبان انگلیسی wagged است.

شکل سوم wag چی میشه؟

شکل سوم wag در زبان انگلیسی wagged است.

وجه وصفی حال wag چی میشه؟

وجه وصفی حال wag در زبان انگلیسی wagging است.

سوم‌شخص مفرد wag چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد wag در زبان انگلیسی wags است.

ارجاع به لغت wag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wag

لغات نزدیک wag

پیشنهاد بهبود معانی