آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ اسفند ۱۴۰۳

    Comic

    ˈkɑːmɪk ˈkɒmɪk

    شکل جمع:

    comics

    توضیحات:

    در معنای دوم در انگلیسی آمریکایی به‌جای comic از comic book هم استفاده می‌شود.

    معنی comic | جمله با comic

    adjective B1

    خنده‌دار، مضحک، طنز، کمدی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    He likes to wear comic hats.

    او دوست دارد کلاه‌های مضحک سر بگذارد.

    The play was a comic masterpiece, full of witty dialogue.

    این نمایشنامه، شاهکار کمدی بود، پر از دیالوگ‌های هوشمندانه.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We found the situation comic despite the underlying seriousness.

    این موقعیت باوجود جدی بودن، برای ما خنده‌دار بود.

    The comic elements of the story made it more enjoyable.

    عناصر طنز داستان آن را لذت‌بخش‌تر کرد.

    noun countable A2

    کمیک، کتاب مصور، داستان مصور

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    I enjoy reading a good comic in my free time.

    من از خواندن کمیک خوب در اوقات فراغتم لذت می‌برم.

    She collects every issue of her favorite comic.

    او هر شماره از کمیک موردعلاقه‌اش را جمع‌آوری می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The bookstore has a large section dedicated to comics.

    این کتاب‌فروشی بخش بزرگی را به کتاب‌های مصور اختصاص داده است.

    noun countable

    کمدین

    The comic had the audience roaring with laughter.

    کمدین باعث شد تماشاگران از خنده منفجر شوند.

    The comic's jokes were clever and original.

    جوک‌های کمدین هوشمندانه و بدیع بودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The audience loved the comic's energy and enthusiasm.

    تماشاگران انرژی و اشتیاق کمدین را دوست داشتند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد comic

    1. adjective amusing
      Synonyms:
      funny humorous comical witty entertaining droll jocular laughable farcical ludicrous ridiculous silly whimsical crazy nutty goofy wacky joking light diverting facetious ironic absurd loony screwy batty off the wall flaky dippy priceless boffo side-splitting waggish camp joshing fool jerky foolheaded tragic schtick for grins goofus gump gelastic dizzy freaky mickey mouse horse’s tail
      Antonyms:
      serious sad sober solemn unfunny
    1. adjective arousing laughter
      Synonyms:
      funny amusing comical humorous laughable risible ridiculous droll ironic zany mirthful
    1. adjective deserving laughter
      Synonyms:
      comical farcical funny laughable laughing ludicrous ridiculous risible
    1. noun a person whose words or actions provoke or are intended to provoke amusement or laughter
      Synonyms:
      comedian humorist card joker wag wit clown farceur funnyman jester droll funny jokester quipster ironic zany laughable ludicrous
      Antonyms:
      tragedician

    سوال‌های رایج comic

    شکل جمع comic چی میشه؟

    شکل جمع comic در زبان انگلیسی comics است.

    ارجاع به لغت comic

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «comic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comic

    لغات نزدیک comic

    • - comfortingly
    • - comfrey
    • - comic
    • - comic book
    • - comic opera
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.