با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Comic

ˈkɑːmɪk ˈkɒmɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    comics

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective B1
خنده‌دار، مضحک، وابسته به کمدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He likes to wear comic hats.
- او دوست دارد کلاه‌های مضحک سر بگذارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comic

  1. noun funny person, often professional
    Synonyms: banana, buffoon, card, clown, comedian, droll, humorist, jester, joker, jokester, life of the party, million laughs, quipster, stand-up comic, stooge, top banana, wag, wit
    Antonyms: tragedian
  2. adjective amusing
    Synonyms: absurd, batty, boffo, camp, comical, crazy, dippy, diverting, dizzy, droll, entertaining, facetious, farcical, flaky, fool, foolheaded, for grins, freaky, funny, gelastic, goofus, goofy, gump, horse’s tail, humorous, ironic, jerky, jocular, joking, joshing, laughable, light, loony, ludicrous, Mickey Mouse, nutty, off the wall, priceless, ridiculous, risible, schtick, screwy, side-splitting, silly, wacky, waggish, whimsical, witty
    Antonyms: sad, serious, sober, solemn, tragic, unfunny

ارجاع به لغت comic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comic

لغات نزدیک comic

پیشنهاد بهبود معانی