(عامیانه) نادان، کمخرد، سبکسر، خل، شیدا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The girl was feeling dippy about the boy next door.
دختر، دیوانهی پسر همسایه بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dippy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dippy