Loopy

ˈluːpi ˈluːpi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
(عامیانه) دیوانه، خل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loopy

  1. adjective So senseless as to be laughable
    Synonyms: balmy, loony, wacky, absurd, foolish, harebrained, idiotic, imbecilic, insane, lunatic, mad, moronic, nonsensical, preposterous, silly, softheaded, tomfool, barmy, unearthly, zany, bats, cockeyed, batty, crazy, bonkers, buggy, cracked, dippy, crackers, dopey, daft, jerky, sappy, dotty, fruity, whacky, haywire, kooky, kookie, loco, nuts, nutty, round-the-bend, around-the-bend

ارجاع به لغت loopy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loopy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/loopy

لغات نزدیک loopy

پیشنهاد بهبود معانی