امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fruity

ˈfruːti ˈfruːti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    fruitier
  • صفت عالی:

    fruitiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
میوه‌مانند، میوه‌ای، انگور مزه، مؤثر، جاذب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- fruity wine
- شرابی که طعم میوه دارد
- Ghamer Almolook Vaziri's fruity voice
- صدای پرطنین قمرالملوک وزیری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fruity

  1. adjective Afflicted with or exhibiting irrationality and mental unsoundness
    Synonyms:
    daft dotty bonkers cracked batty buggy crackers loony loco nuts nutty wacky brainsick crazy demented disordered distraught insane lunatic mad maniac maniacal mentally ill moonstruck off touched unbalanced unsound wrong balmy barmy daffy bats gaga bananas cuckoo screwy non compos mentis haywire kooky kookie loopy round-the-bend around-the-bend whacky

لغات هم‌خانواده fruity

  • verb - intransitive
    fruit

ارجاع به لغت fruity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fruity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fruity

لغات نزدیک fruity

پیشنهاد بهبود معانی