گذشتهی ساده:
battedشکل سوم:
battedوجه وصفی حال:
battingهمچنین میتوان از batty به جای bats استفاده کرد.
خل، کمعقل، احمق، احمقانه، بهدردنخور، نادان، غیرعادی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His bats decision to quit his job left him in financial trouble.
تصمیم غیرعادی او برای استعفا از کارش، او را با مشکلات مالی مواجه کرد.
She made a bats mistake by not studying for the exam and failing it as a result.
او با مطالعه نکردن در امتحان و در نتیجه مردود شدن در آن، مرتکب اشتباهی احمقانه شد.
have bats in one's (or the) belfry
(امریکا - عامیانه) خل بودن، عقاید احمقانه داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bats» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bats