صفت تفضیلی:
more nutsصفت عالی:
most nutsکالبدشناسی ناپسند خایه، تخم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
After the mishap, he felt like he had lost his nuts in the game.
بعداز این اتفاق ناگوار، او احساس میکرد که در این بازی خایههایش را از دست داده است.
He couldn't believe how much pain he felt after getting hit in the nuts.
باورش نمیشد ضربه خوردن به تخم چقدر درد دارد.
دیوانه، خل، خلوضع، اسکل، مجنون، شیفته، مفتون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is nuts.
او خلوضع است.
They're a nuts couple, always coming up with the wildest schemes.
آنها زوجی دیوانه هستند که همیشه وحشیانهترین برنامهها را انجام میدهند.
(عامیانه) دیوانهی چیزی بودن، شیدا بودن، عاشق (کسی یا چیزی) بودن
حقایق عملی، دادههای واقعی، کارها و اصول اولیه، عوامل اساسی
the nuts and bolts (of something)
کارها یا اصول اولیهی چیزی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nuts» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nuts