فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nuts

nʌts nʌts

صفت تفضیلی:

more nuts

صفت عالی:

most nuts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

کالبدشناسی ناپسند خایه، تخم

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

After the mishap, he felt like he had lost his nuts in the game.

بعداز این اتفاق ناگوار، او احساس می‌کرد که در این بازی خایه‌هایش را از دست داده است.

He couldn't believe how much pain he felt after getting hit in the nuts.

باورش نمی‌شد ضربه خوردن به تخم چقدر درد دارد.

adjective informal

دیوانه، خل، خل‌وضع، اسکل، مجنون، شیفته، مفتون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He is nuts.

او خل‌وضع است.

They're a nuts couple, always coming up with the wildest schemes.

آن‌ها زوجی دیوانه هستند که همیشه وحشیانه‌ترین برنامه‌ها را انجام می‌دهند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nuts

  1. adjective mentally deranged
    Synonyms:
    crazy mad insane demented loony lunatic batty cracked wacky daffy touched out of one’s mind foolish absurd ridiculous irrational harebrained bedlamite unusual eccentric enthusiastic zealous warm keen gung ho daft kooky
    Antonyms:
    sane calm balanced well

Idioms

be nuts about (something)

(عامیانه) دیوانه‌ی چیزی بودن، شیدا بودن، عاشق (کسی یا چیزی) بودن

nuts and bolts

حقایق عملی، داده‌های واقعی، کارها و اصول اولیه، عوامل اساسی

the nuts and bolts (of something)

کارها یا اصول اولیه‌ی چیزی

ارجاع به لغت nuts

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nuts» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nuts

لغات نزدیک nuts

پیشنهاد بهبود معانی