آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Mad

    mæd mæd

    صفت تفضیلی:

    madder

    صفت عالی:

    maddest

    معنی mad | جمله با mad

    adjective B1

    دیوانه، عصبانی، مجنون

    to go mad

    دیوانه شدن

    to act mad

    دیوانگی کردن، مثل دیوانه‌ها عمل کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A mad person throws a rock in a well which a hundred sane people can't take out.

    یک دیوانه سنگی را در چاه می‌اندازد که صد عاقل نمی‌توانند در بیاورند.

    I was mad with fear.

    از ترس دیوانه شدم.

    Iago drove him mad with jealousy.

    آیاگو او را از شدت حسادت به ورطه‌ی دیوانگی کشاند.

    Love drove him mad.

    عشق او را دیوانه کرد.

    She is mad to waste money like that.

    پول حرام کردن بدین نحو بی‌عقلی او را می‌رساند.

    She is mad about clothes.

    او دیوانه‌ی لباس است.

    Men were mad for her.

    مردها مرده‌ی او بودند.

    a mad comedy

    شادمایش (کمدی) خنده‌دار

    a mad dog

    سگ هار

    Are you mad at me?

    از من دلخوری؟ از من عصبانی هستی؟

    She made me so mad that I slammed the door and got out.

    آن‌قدر مرا آتشی کرد که در را محکم به هم کوفتم و خارج شدم.

    adjective

    بی‌عقل، نابخرد، احمق، احمقانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    a mad scheme

    نقشه‌ی احمقانه

    adjective

    شوریده، کالفته، پریشان حال، هیجان زد

    noun

    خشم، غیظ، اعراض

    adverb

    دیوانه‌وار، بشدت

    verb - transitive

    عصبانی کردن، دیوانه کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mad

    1. adjective crazy, insane
      Synonyms:
      insane foolish irrational unreasonable absurd ludicrous preposterous bananas loony wacky nutty cuckoo batty demented deranged unbalanced unsound crazed lunatic mental rabid raving frantic frenzied daft delirious distracted illogical imprudent unsafe kooky foolhardy nonsensical fantastic aberrant psychotic frenetic out of one’s mind off one’s rocker of unsound mind non compos mentis invalid unhinged
      Antonyms:
      sane reasonable rational sound balanced ok
    1. adjective angry
      Synonyms:
      irritated exasperated furious incensed enraged infuriated livid fuming resentful agitated provoked distraught raging wild berserk seeing red uncontrolled excited distracted frantic frenetic very upset wrathful abandoned
      Antonyms:
      happy calm collected cheered
    1. adjective enthusiastic; in love
      Synonyms:
      keen avid fond devoted enthused zealous ardent impassioned enamoured infatuated hooked crazy wild daft nuts fanatical
      Antonyms:
      unenthusiastic disenchanted

    Idioms

    like mad

    با سرعتی دیوانه‌وار، خیلی سریع، به سرعت برق و باد

    با اشتیاقی دیوانه‌وار، با شوق بسیار، با علاقه‌ی فراوان

    دیوانه‌وار، به‌شدت، شدیداً، خیلی زیاد

    have a mad on

    (عامیانه) خشمگین شدن یا بودن، غیظ کردن

    mad as a hatter (or march hare)

    کاملاً دیوانه

    سوال‌های رایج mad

    صفت تفضیلی mad چی میشه؟

    صفت تفضیلی mad در زبان انگلیسی madder است.

    صفت عالی mad چی میشه؟

    صفت عالی mad در زبان انگلیسی maddest است.

    ارجاع به لغت mad

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mad

    لغات نزدیک mad

    • - macule
    • - macumba
    • - mad
    • - mad as a hatter
    • - mad as a hatter (or march hare)
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.