فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Infuriated

سوم‌شخص مفرد:

infuriates

وجه وصفی حال:

infuriating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

برآشفته، (به‌شدت) خشمگین، عصیانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

His carbine cracked when the infuriated elephant bore down on the hunters.

هنگامی که فیلِ خشمگین به شکارچیان حمله کرد، تفنگ لوله‌کوتاهش ترک برداشت.

the infuriated reporters

خبرنگاران عصبانی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infuriated

  1. adjective furious
    Synonyms:
    angry mad angered enraged incensed

ارجاع به لغت infuriated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infuriated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infuriated

لغات نزدیک infuriated

پیشنهاد بهبود معانی