سومشخص مفرد:
incensesوجه وصفی حال:
incensingخشمگین، عصبانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The villagers are incensed at the decision to close the railway station.
روستاییان از تصمیم بستن راهآهن عصبانی بودند.
Perry was incensed by the committee's recommendations.
پری از پیشنهادات کمیته عصبانی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incensed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incensed