با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مریض به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دردمند، بیمار، رنجور، ناخوش

فونتیک فارسی

mariz
اسم
ill, sick, patient, diseased, unhealthy, sick person, unwholesome, indisposed, ailing, unwell

- سالم نبودن، مریض بودن، نزار بودن

- be in poor health

- معلم مریض است؛ بنابراین امروز کلاس نخواهیم داشت.

- The teacher is sick; consequently, we won't have class today.

- پدرش مریض است؛ ولی او عین خیالش نیست.

- His father is ill but he doesn't give a damn.

- زهرا مریض شد.

- Zahra became ill.

- آن‌قدر خورد که مریض شد.

- He ate himself sick.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مریض

ارجاع به لغت مریض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مریض

لغات نزدیک مریض

پیشنهاد بهبود معانی