آخرین به‌روزرسانی:

مریض به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دردمند، بیمار، رنجور، ناخوش

فونتیک فارسی

mariz
اسم

ill, sick, patient, diseased, unhealthy, sick person, unwholesome, indisposed, ailing, unwell

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

سالم نبودن، مریض بودن، نزار بودن

be in poor health

معلم مریض است؛ بنابراین امروز کلاس نخواهیم داشت.

The teacher is sick; consequently, we won't have class today.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

پدرش مریض است؛ ولی او عین خیالش نیست.

His father is ill but he doesn't give a damn.

زهرا مریض شد.

Zahra became ill.

آن‌قدر خورد که مریض شد.

He ate himself sick.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مریض

  1. مترادف:
    آهمند بستری بیمار دردمند رنجور علیل کسل ناتوان ناخوش ناسالم
    متضاد:
    تندرست سالم

ارجاع به لغت مریض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مریض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض

لغات نزدیک مریض

پیشنهاد بهبود معانی