زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

بیمار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / bimaar /

ill, sick, patient, the sick, diseased, unhealthy, ailing

مریض، دردمند، ناخوش

از قرار معلوم بیمار است!

She is supposedly ill!

سخنان محبت‌آمیز پرستار به بیمار در حال مرگ

the endearing words of the nurse to the dying patient

نمونه‌جمله‌های بیشتر

او بیمار بود؛ بنابراین جانشینش به صحنه رفت.

She was ill, so her fill-in went on stage.

کالبدشکافی نشان داد که بیمار در اثر حمله‌ی قلبی مرده است.

The post-mortem showed that the patient died of a heart attack.

عامیانه poorly, sickie

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بیمار

  1. مترادف:
    آهمند بستری دردمند رنجور سقیم علیل علیل‌المزاج مریض معلول منهوک ناتندرست ناخوش ناسالم
    متضاد:
    سالم

سوال‌های رایج بیمار

بیمار به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «بیمار» در زبان انگلیسی به patient ترجمه می‌شود.

بیمار به فردی گفته می‌شود که دچار نوعی اختلال جسمی یا روانی شده و نیازمند مراقبت، درمان یا رسیدگی پزشکی است. این واژه نه تنها به حالتی از ناتوانی یا درد اشاره دارد، بلکه بیانگر موقعیتی انسانی است که در آن فرد نیازمند حمایت، همدلی و تخصص دیگران می‌شود. بیمار بودن، تجربه‌ای است که در طول زندگی ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد و به همین دلیل واژه‌ای آشنا و پرکاربرد در تمامی جوامع انسانی است.

در نظام بهداشت و درمان، «بیمار» محوری‌ترین نقش را ایفا می‌کند. کل ساختار پزشکی، از بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها گرفته تا داروخانه‌ها و مراکز مشاوره، همگی به‌منظور کمک به بهبودی یا تخفیف آلام بیماران شکل گرفته‌اند. پزشکان، پرستاران، روان‌شناسان و سایر متخصصان سلامت، مسئولیت دارند که با دانش، دلسوزی و اخلاق حرفه‌ای، به بیمار رسیدگی کنند و برای بازگرداندن سلامت جسمی یا روانی او تلاش نمایند. احترام به شأن و کرامت بیمار نیز از اصول اساسی در حرفه‌ی پزشکی به‌شمار می‌رود.

از نظر اجتماعی، بیمار بودن حالتی است که اغلب باعث نوعی انزوا یا فاصله از فعالیت‌های معمول زندگی می‌شود. فرد بیمار ممکن است قادر به ادامه‌ی کار یا تعاملات روزمره نباشد، و همین موضوع نیازمند درک، همراهی و تسهیل‌گری از سوی اطرافیان و جامعه است. حمایت‌های عاطفی خانواده، تسهیلات بیمه‌ای، امکانات رفاهی و بهداشتی، همگی عواملی هستند که نقش مهمی در روند درمان و بهبود کیفیت زندگی بیماران ایفا می‌کنند.

در زبان و ادبیات، واژه‌ی بیمار گاه معنایی استعاری نیز می‌یابد. مثلاً ممکن است برای توصیف حالتی از دلتنگی، عشق، یا آسیب‌پذیری عاطفی نیز از این واژه استفاده شود. در شعر و نثر فارسی، «بیمار» گاهی نمادی از دل‌دادگی، رنج درونی یا نوعی وابستگی عمیق معرفی می‌شود. این کاربردهای استعاری، عمق احساسی و معنایی این واژه را در فرهنگ فارسی افزایش داده‌اند و نشان می‌دهند که انسان‌ها نه‌تنها از منظر فیزیکی، بلکه از نظر روحی نیز در معرض «بیماری»‌هایی هستند که نیاز به توجه دارند.

با پیشرفت علم پزشکی و روان‌شناسی، دیدگاه انسان نسبت به مفهوم بیمار نیز تحول یافته است. امروزه تأکید بر درمان جامع‌نگر، توجه به سلامت روان، پیشگیری از بیماری‌ها و حفظ کرامت بیماران، جایگاه والاتری نسبت به گذشته یافته‌اند. بیمار دیگر تنها یک فرد ناتوان دیده نمی‌شود، بلکه به‌عنوان انسانی با نیازهای پیچیده و حق برخورداری از بهترین خدمات ممکن تلقی می‌شود. این رویکرد انسانی‌تر، نه‌تنها کیفیت درمان را بهبود بخشیده، بلکه موجب ارتقاء روابط میان بیماران و کادر درمان نیز شده است.

ارجاع به لغت بیمار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیمار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیمار

لغات نزدیک بیمار

پیشنهاد بهبود معانی