ill, sick, patient, the sick, diseased, unhealthy, ailing
از قرار معلوم بیمار است!
She is supposedly ill!
سخنان محبتآمیز پرستار به بیمار در حال مرگ
the endearing words of the nurse to the dying patient
او بیمار بود؛ بنابراین جانشینش به صحنه رفت.
She was ill, so her fill-in went on stage.
کالبدشکافی نشان داد که بیمار در اثر حملهی قلبی مرده است.
The post-mortem showed that the patient died of a heart attack.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیمار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیمار