فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Concert

ˈkɑːnsərt ˈkɒnsət

گذشته‌ی ساده:

concerted

شکل سوم:

concerted

سوم‌شخص مفرد:

concerts

وجه وصفی حال:

concerting

شکل جمع:

concerts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable A2

ساز و آواز، انجمن ساز و آواز، هماهنگی، کنسرت، مرتب کردن، جور کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a concert hall

تالار کنسرت

They decided to act in concert.

آن‌ها تصمیم گرفتند با هماهنگی کار کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concert

  1. noun musical performance
    Synonyms:
    show musical performance recital gig selections musicale jam session rockfest
  1. noun agreement, harmony
    Synonyms:
    agreement harmony accord union league tune togetherness collaboration joint unanimity concord consonance chorus concordance
    Antonyms:
    disagreement disharmony disunity

Collocations

concert-goer

کسی که به کنسرت می‌رود، کنسرت‌رو

in concert

متفقا، با هماهنگی، با هم

in concert with (someone or something)

در همکاری یا هماهنگی با (شخص یا چیزی)

Idioms

at concert pitch

در آمادگی کامل، حاضر و آماده

ارجاع به لغت concert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concert

لغات نزدیک concert

پیشنهاد بهبود معانی