آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Concord

ˈkɑːŋkɔːrd ˈkɒŋkɔːd

معنی concord | جمله با concord

noun

توافق، مطابقت، یکجوری، پیمان، قرار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

In multiracial societies, racial concord is a must.

در جوامع چند نژادی سازگاری نژادی از واجبات است.

As long as their father was alive, the brothers lived together in concord.

مادام که پدرشان زنده بود، برادرها با سازگاری با هم زندگی می‌کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

international peace and concord

صلح و توافق بین‌المللی

concord agreement

تطابق نحوی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد concord

  1. noun agreement, treaty
    Antonyms:

ارجاع به لغت concord

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concord» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concord

لغات نزدیک concord

پیشنهاد بهبود معانی