امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rapport

ræpˈɔːr ræˈpɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
نسبت، ربط، توافق، مناسبت، سازگاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a teacher who has rapport with his students
- معلمی که با شاگردانش خوب می‌سازد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rapport

  1. noun understanding between people
    Synonyms:
    affinity agreement bond compatibility concord cotton empathy good vibes good vibrations groove harmony hitting it off interrelationship link relationship same wavelength simpatico soul sympathy the groove togetherness unity
    Antonyms:
    coldness unfriendliness

ارجاع به لغت rapport

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rapport» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rapport

لغات نزدیک rapport

پیشنهاد بهبود معانی