آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Link

    lɪŋk lɪŋk

    گذشته‌ی ساده:

    linked

    شکل سوم:

    linked

    سوم‌شخص مفرد:

    links

    وجه وصفی حال:

    linking

    شکل جمع:

    links

    معنی link | جمله با link

    noun countable B2

    پیوند، به‌هم پیوستن، پیوند دادنبند، زنجیر، قلاب، پیوند، حلقه زنجیر، دانه زنجیر، (هر چیزی که مانند حلقه ی زنجیر باشد) بخش، قطعه، ربط، ارتباط، رابطه، رشته

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    a link of sausage

    یک قطعه سوسیس

    family links

    پیوندهای خانوادگی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the weak link in the evidence

    بخش ضعیف ادله و شواهد

    a link with the past

    رابطه‌ای با گذشته

    a new telephone link between two towns

    ارتباط جدید تلفنی میان دو شهر

    Medical research has proven the link between smoking and cancer.

    پژوهش‌های پزشکی رابطه‌ی سیگار کشیدن و سرطان را اثبات کرده است.

    verb - transitive

    متصل کردن، جفت کردن، به هم پیوستن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    This bridge will link those two villages.

    این پل آن دو دهکده را به‌هم وصل خواهد کرد.

    They walked with their arms linked.

    آن‌ها درحالی‌که دست‌هایشان را در هم حلقه کرده بودند، قدم می‌زدند.

    verb - intransitive

    متصل شدن، جفت شدن

    The two tank columns were to link up near Kermanshah.

    قرار بود که دو ستون تانک در نزدیکی کرمانشاه به هم بپیوندند.

    These two crimes may be linked.

    این دو جنایت ممکن است به‌ هم مربوط باشند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد link

    1. noun component, connection
      Synonyms:
      part section element member piece tie relationship connection junction joint interface contact bond attachment hookup fastening tie-up coupling joining network division knot ring loop splice nexus association channel ligament hitch intersection coupler ligation ligature in connective articulation vinculum copula weld interconnection yoke
      Antonyms:
      whole
    1. verb connect
      Synonyms:
      join tie relate combine unite associate attach fasten couple incorporate identify bind group interface network team up with meld with conjoin yoke hook up plug into bracket hitch on tie in with tag on tag along slap on throw in with conjugate
      Antonyms:
      disconnect separate divide unfasten unlink

    لغات هم‌خانواده link

    • noun
      link, linkage
    • verb - transitive
      link

    سوال‌های رایج link

    گذشته‌ی ساده link چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده link در زبان انگلیسی linked است.

    شکل سوم link چی میشه؟

    شکل سوم link در زبان انگلیسی linked است.

    شکل جمع link چی میشه؟

    شکل جمع link در زبان انگلیسی links است.

    وجه وصفی حال link چی میشه؟

    وجه وصفی حال link در زبان انگلیسی linking است.

    سوم‌شخص مفرد link چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد link در زبان انگلیسی links است.

    ارجاع به لغت link

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «link» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/link

    لغات نزدیک link

    • - linin
    • - lining
    • - link
    • - link motion
    • - linkage
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.