گذشتهی ساده:
linkedشکل سوم:
linkedسومشخص مفرد:
linksوجه وصفی حال:
linkingشکل جمع:
linksپیوند، بههم پیوستن، پیوند دادنبند، زنجیر، قلاب، پیوند، حلقه زنجیر، دانه زنجیر، (هر چیزی که مانند حلقه ی زنجیر باشد) بخش، قطعه، ربط، ارتباط، رابطه، رشته
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a link of sausage
یک قطعه سوسیس
family links
پیوندهای خانوادگی
the weak link in the evidence
بخش ضعیف ادله و شواهد
a link with the past
رابطهای با گذشته
a new telephone link between two towns
ارتباط جدید تلفنی میان دو شهر
Medical research has proven the link between smoking and cancer.
پژوهشهای پزشکی رابطهی سیگار کشیدن و سرطان را اثبات کرده است.
متصل کردن، جفت کردن، به هم پیوستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This bridge will link those two villages.
این پل آن دو دهکده را بههم وصل خواهد کرد.
They walked with their arms linked.
آنها درحالیکه دستهایشان را در هم حلقه کرده بودند، قدم میزدند.
متصل شدن، جفت شدن
The two tank columns were to link up near Kermanshah.
قرار بود که دو ستون تانک در نزدیکی کرمانشاه به هم بپیوندند.
These two crimes may be linked.
این دو جنایت ممکن است به هم مربوط باشند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «link» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/link