گذشتهی ساده:
weldedشکل سوم:
weldedسومشخص مفرد:
weldsوجه وصفی حال:
weldingشکل جمع:
weldsجوشکاری کردن، جوش دادن، پیوستن، جوش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Iron welds easily.
آهن بهآسانی جوشکاری میشود.
We welded the two rods together.
ما آن دو میله را بههم جوش دادیم.
welded pipes
لولههای جوشکاریشده
to weld a group of warring tribes into a unified nation
دستهای از قبایل جنگجو را به ملتی متحد تبدیل کردن
Hassan's kindness welded his wife to him for ever.
مهربانی حسن زنش را برای همیشه با او همبسته کرد.
alloys that weld at different heats
آلیاژهایی که در حرارتهای مختلف بههم جوش میخورند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «weld» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weld