فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Welder

ˈweldər ˈweldə

شکل جمع:

welders

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جوشکار

My friend's father is a skilled welder.

پدر دوستم جوشکار ماهری است.

The welder carefully joined the metal pieces together.

جوشکار قطعات فلزی را با دقت به هم متصل کرد.

noun countable

دستگاه جوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I need to purchase a new welder for my upcoming welding project.

باید دستگاه جوش جدیدی برای پروژه‌ی جوشکاری آتی‌ام بخرم.

Safety goggles are essential when operating a welder.

هنگام کار با دستگاه جوش، استفاده از عینک ایمنی ضروری است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت welder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «welder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/welder

لغات نزدیک welder

پیشنهاد بهبود معانی