با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Welfare

ˈwelfer ˈwelfeə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    welfares

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
آسایش، رفاه، خیر، سعادت، خیریه، شادکامی
- A greedy landlord neglected the welfare of his tenants.
- صاحبخانه حریص رفاه مستأجران خود را نادیده گرفت.
- Parents seek the welfare of their children.
- والدین طالب سعادت فرزندان خود هستند.
adjective
رفاهی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد welfare

  1. noun prosperity
    Synonyms: abundance, advantage, benefit, contentment, ease, east street, euphoria, felicity, good, good fortune, happiness, health, interest, luck, pogey, profit, progress, satisfaction, success, thriving, well-being
  2. noun health and prosperity
    Synonyms: abundance, advantage, benefit, contentment, ease, easy street, euphoria, felicity, good, good fortune, happiness, interest, luck, profit, progress, satisfaction, success, thriving

Collocations

  • on welfare

    دریافت‌کننده‌ی اعانات یا کمک‌های رفاهی دولتی

ارجاع به لغت welfare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «welfare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/welfare

لغات نزدیک welfare

پیشنهاد بهبود معانی