گذشتهی ساده:
combinedشکل سوم:
combinedسومشخص مفرد:
combinesوجه وصفی حال:
combiningشکل جمع:
combinesهمچنین در معنای پنجم میتوان از combine harvester بهجای combine استفاده کرد.
ترکیب کردن یا شدن، مخلوط کردن یا شدن، تلفیق کردن یا شدن، آمیختن، ادغام کردن یا شدن، یکی کردن یا شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Later, the two teams were combined.
بعدها آن دو تیم را با هم تلفیق کردند.
Let's combine our efforts to finish this project on time.
بیایید عملکردهایمان را برای اتمام به موقع این پروژه یکی کنیم.
(دو یا چند ویژگی را) ترکیب کردن، تجمیع کردن، متحد کردن، توام کردن، یکی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We must combine liberty with order.
باید آزادی را با نظم توام کنیم.
She decided to combine her love for painting with her passion for teaching.
او تصمیم گرفت عشقش به نقاشی را با اشتیاقش به تدریس توام کند.
(دو فعالیت را) همزمان انجام دادن
I like to combine reading and listening to music.
من دوست دارم خواندن و گوش دادن به موسیقی را همزمان انجام دهم.
She was able to combine work and travel on her business trip.
او توانست کار و سفر را در سفر کاریاش همزمان انجام دهد.
اتحادیه
The technology combine is focused on innovation and collaboration.
اتحادیهی فناوری بر نوآوری و همکاری متمرکز است.
A new combine aims to streamline logistics across multiple industries.
هدف اتحادیهی جدید ساده کردن آماد در چندین صنعت است.
ماشین کمباین (یک دستگاه کشاورزی برای برداشت محصولات زراعی)
Each season, the combine rolls out to the fields at dawn.
هر فصل، ماشین کمباین هنگام سپیدهدم به مزارع میرود.
The farmer relied on the combine to harvest the wheat efficiently.
کشاورز برای برداشت بدون فوت وقت گندم به ماشین کمباین متکی بود.
شیمی ترکیب شدن یا کردن، به هم پیوستن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
Carbon can combine directly with hydrogen.
کربن میتواند مستقیماً با هیدروژن ترکیب شود.
The scientist will combine the elements to create a new compound.
دانشمند عناصر را برای ایجاد یک ترکیب جدید ترکیب خواهد کرد.
(با کمباین) برداشت کردن، چیدن
The crew will combine the corn using the latest machine.
کارگران ذرت را با استفاده از جدیدترین دستگاه برداشت میکنند.
Farmers combine the wheat with a combine each summer.
کشاورزان هر تابستان گندم را با کمباین میچینند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «combine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/combine